ترسیم حالات امام رضا علیهالسلام در هنگام شهادت
ز سوز زهـر شراری به حنجرش افتاد نفـس نفـس زد و از پـای آخـرش افـتاد اگرچه سخت در آنجا به خویش میپیچید ولی به حـجـره به در، دیـدۀ ترش افتاد رضا به مثل حسین و جـواد چون اکبر حـسین بود که در فـکـر اکـبـرش افـتاد به کوچه روی زمین مینشست و برمیخاست زمین که خورد فـقـط یاد مـادرش افتاد همین که در وسط حجره فرش را برچید بـه یـاد قـتـلـگـه و جـدّ اطـهـرش افـتـاد چگونه خورد به حجـره زمین نمیدانم ولی حـسـین به گـودال بـا سـرش افـتاد اگـر که دق کـنم از این کـلام کـم بـاشد نگاه هر چه حـرامی به خواهرش افتاد ز ابن سعد عـقـیله چـقـدر خواهش کرد بـبـین به تنگـی گـودال پـیکـرش افـتـاد تو را به جان عزیزت بگو سرش نبرند که بین خیمه از این غصه دخترش افتاد |